شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل
آمدی و غـصهها از خـانۀ دل جمع شد وقتِ آسانی رسید و هرچه مشکل جمع شد ازکنارت هرکه رد شد حاجتش شد مستجابصد بلا از پیش روو ازمقابل جمع شد
سفرههای وصلهدار و خالی از یک لقمه نانبا دودست مهربانت رفت وکامل جمع شد شاعران دیوانـۀعـطرگـریـبانت شـدند آنچنان که دیگر ازدور توعاقل جمع شد حضرت إبن الرضا!با هر حدیثِنافذت پهن شد حق وبساط کفر وباطلجمع شد علم تو خورشید بود وکاملا ظلمتشکنخوش درخشیدی اگرکه شمع محفل جمع شد مرجع تقـلـیدهامان پیـش توزانـو زدند صد رساله گفتی و حلّ المسائل جمع شد هر کجا با هر زبانِ حال، سمتِ مرقدت عرض شد تا کهسلامی؛بُعد منزل جمع شد ضامنآهوپدر شد!تا که پیچید این خبر سردرِ بابالجوادش خیل سائل جمع شد بیسر و پا آمدیم وبعدِ یک إذن دخول برگۀ حاجاتمان بادستِ دعبل جمع شد
صف کشیدیم وشفاعت راتمنّا میکنیم گفت میآیم سهجا وخاطرِدل جمع شد!